به یاد سردار شهید محمد طوقانی و رضا گودینی
سرم را بالا می آورم و به انتها ی دشت شقایقهای فکه چشم می وزم .نوای پرچمهای سه رنگ مقتل شهدای تفحص شده سکوت دشت را می شکند ،کانال بجله را می بینیم،کانالی که هزاران عاشق را در دلش پرورش داد. کانالی که منتهی می شود به آزادراه عشق و هنوز چشم امید یاران تفحص برای یافتن گنجینه ای دیگراست .سرتا سر این سرزمین نشانی از شما را در آغوش ار.از شقایقهای خاکی که بکر و دست نخورده در اسارت سیمهای خاردار است ،پیراعنی که با دلنوشته «ورود تیر و ترکش بدون اذن الهی ممنون»مزین میشد ،آری اینجا میقات فکه است و پرچم سرخ مقاتل شهدا رو به سوی کربلا دارد، پس از 22 سال از عملیات شیدایی والفجر یک هنوز پیکرتان التیامی است بر قلب محزونمان ،دیده بر هم میگذارم و در کنار شط پرخون دلم شام غریبان اردیبهشت 62 را مرور میکنم ،ترکشهای جنون بی محابا قلبم را میشکافت مرور این لحظات قاتلم می شود . آتش تیرتراش دوشکاهای دشمن تا بن دندان مسلح رشته علائق به این سیاره خاکی را پاره می کند،ضرب ترکش خمپاره ها سمفونی وصل می نوازند وتا پای شخم این زمین پیش می رود ،سبکبالا بال و پر شکسته ی خاکریز ها را می بینم که نای پرواز ندارند و لا جرم به پرواز سرخ چشم می دوزند .و گمنام و بی ادعا ،عند ربهم یرزقونن می شوند .در کنار پیکر های صد پاره ، شکار تیز دیده شان را کم می آورم در عالمی که هوایش بس ناجوانمردانه سرد است .
فاش می گویم حدیث درد و رنج
تپه های یکصد و هتاد و پنج
و بوی سیبی که طراوت شرهانی را اثبات می کند آری اینجا میعادگاه گردان حنین است میکده ای که فرش رابه عرش وصل می کند و تو شمشیرهای غرق به خون را در کربلای شرهانی و جمجمه های گردان حنظله را برنیزه های خصم می بینی گویی هنوز امام عشق را بر نیزه ی بی کسی تکیه داده اینجاست که از آسمان دیده خون جگر می چکد.
در اینجا است که صبر دل پرسوز و گداز بریده و عالم را از غم در شور و شین رها کرده در کنار پیکر های خون آلود غلیانهای پر تلاطم عطش دست به گریبان حلم می شود اما رملهای تشنه از بارش چشمه ها سیراب است و آتش دل ،از غروب خونین شرهانی می یابم اینجا سعی بین مکه تا فکه است وباید در قربانگاه فکه به یاد قمقمه های خالی هروله کرد...