ای کاش............
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود...........احوال ما با حالت نی همصدا بود
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد.........این نامرادی شیوه ی مردم نمی شد
ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد..............در جبه یا زهرا مرا بر باد میداد
امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم............حال و هوای لحظه های جنگ دارم
فرسنگها دورم زبازی محبت.....................با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت
مسموم شد ساغی به پیمانه شکسته................ از بخت بددرب شهادت شد بسته
من ماندم و متن وصیتنامه پیر جماران ......من ماندم و شرمندگی از کوی یاران
من ماند م وشیطان و نفس و جنگهایش .......من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش
از زرق و برق شهرخود نیرنگ خورد........ان معنویت های جنگ از یاد بردم
دل را به انواع گنه آلوده کردم ....................در راه باطل کوشش بیهوده کردم
از دفتر دل نام الله پاک کردم .................دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم
اکنون پشیمان آمدم با این تمنا................یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا
(سینه سوخته ی مدینه شهید سید مجتبی علمدار)